اخبار روز
  » ديدن از نزديك كج‌سليقگي داوران جشنواره فجر را از دست ندهيد!

  » 
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
تعداد بازديدها:

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 120
بازدید هفته : 153
بازدید ماه : 328
بازدید کل : 161707
تعداد مطالب : 210
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1

طراح قالب

Template By: NazTarin.Com


درباره وبلاگ
سپاس بسیار ایزد والا مقام را که مدد کرد بنده ی حقیر وظیفه ی خطیر اطلاع رسانی را به دوش کشم و قلم را که حرمت همه ی قلم زنان است در دست گیرم و پرچم راستی را بر بلندای همین قلم برافراشته کنم
پيوند هاي روزانه
آرشيو مطالب
لينك دوستان

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

»  تقدیم به تنها عشقم
» فروشگاه
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» دانلود و تبلیغات رایگان
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اخبار روز و آدرس etefaghat.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





» ديدن از نزديك كج‌سليقگي داوران جشنواره فجر را از دست ندهيد!

چند روزي است كه فیلم "مرهم" آخرين ساخته‌ي عليرضا داوودنژاد پس از حرف و حديث‌هاي فراواني كه از زمان اكران آن در بخش "نوعي نگاه" جشنواره شنيده مي‌شد، روي پرده رفته است. 

پس از آنکه امسال برای اولین بار بخش "نوعی نگاه" به جشنواره فیلم فجر افزوده شد، تصور بر این بود که همه فیلم های مسئله دار یا بی کیفیتی که قابل رقابت در جشنواره نبوده، در این بخش گنجانده شده است. 

"یکی از ما دو نفر" تهمینه میلانی یکی از این فیلم ها بود که سهمیه اکران نوروزی داشت و گنجاندنش در "نوعی نگاه" بی‌راه نبود اما "مرهم" فيلمي است كه با تماشاي آن روي پرده این سوال به‌وجود خواهد آمد که چرا باید این فیلم از دایره رقابت فیلم فجر حذف می شد؟ جز با یک برخورد سلیقه ای نمی توان "مرهم" را که مي‌تواند يكي از سالم‌ترين توليدات اجتماعي سال‌هاي اخير سينماي ايران باشد، از دور اصلي جشنواره‌‌ي فيلم فجر خارج كرد؛ جشنواره‌اي كه فيلم‌هاي سياهي مانند "سعادت آباد"، "جدايي نادر از سيمين" و "خيابان‌هاي آرام" در بخش مسابقه‌ي آن نمايش داده شده و حتي جوايز اصلي را هم مي‌گيرند. 

بازگشت به "نیاز" 

"مرهم" بيانگر بازگشت قدرتمندانه‌ي كارگرداني پرسابقه به نام عليرضا داوودنژاد -چه در عرصه‌ي فرم و چه در محتوا- به روزهاي اوجي است كه همگان آن ايام را با "نياز" به‌ياد مي‌آورند. كارگرداني كه سال‌ها بود در سوداي تجربيات جديد، وارد عرصه‏اي شده بود كه به وضوح شناخت چنداني از آن نداشت. داوودنژاد با ساخت فيلم "نياز" (1370) به قله‌ي سينماي ايران رسيد. فيلمي كه با حضور تعدادي نابازيگر، موفقيت‌هاي زيادي را براي او در داخل و خارج به همراه داشت و هنوز هم از آن به عنوان يكي از بهترين فيلم‌هاي تاريخ سي و چند ساله‌ي انقلاب نام مي‌برند. فيلمي مستندگونه در باب فقر كه هم از جنبه‌ي ساختار مستندواره‌اش و هم از حيث نحوه‌ي نشان دادن معضل فقر، با ديگر آثار هنري آن روزهاي سينماي ايران كه معمولاً به تقليد از آثار كيارستمي و مانند او ساخته مي‌شدند، تفاوت اساسي داشت. 

 

در همان زمان اكران، آويني بزرگ در ستايش "نياز" چنين نوشت: «زيبايي فيلم نياز در سادگي آن است و سادگي در روزگاري كه پيچيدگي و ابهام را به مثابه صفت ذاتي هنر مي‌ستايند، تا حد تقديس عظمت مي‌يابد... فيلم نياز از شدت سادگي، به زندگي عادي مي‌ماند و تماشاگر عام تصور مي‌كند كه به تماشاي زندگي خودش نشسته است. به همين دليل است كه ساختار "نياز" به فيلم‌هاي مستند شباهت دارد و خواه ناخواه مخاطب يا تماشاگر نيز در برابر آن از همان عكس‌العمل رواني برخوردار است كه در برابر فيلم هاي مستند و اين جاي تحسين و تقدير بسيار دارد.» 

اين تقدير شهيد آويني در حالي بود كه ايشان هميشه منتقد سبك مستند آثار افرادي مانند كيارستمي بودند و اين مستند را تصنعي و ضعيف مي‌دانستند. به هر حال در حالي كه داوودنژاد، به زعم بسياري به ساختار جديدي در سينماي ايران دست يافته‌بود، تصميم گرفت سبك كاري‌اش را عوض كرده و ژانرهاي ديگري را تجربه كند. 

ساخته‌هاي بعدي او (عاشقانه و خلع سلاح)، فيلم‌هاي مهمي نبودند و نتوانستند در مسير "نياز" حركت كنند اما در سال 77، وي با ساخت "مصائب شيرين" -كه تمام عوامل فيلم حتي بازيگران آن، اعضاي خانواده او بودند- دوباره با تحسين منتقدان و استقبال مناسب مردمي روبرو شد. باز هم برگ برنده‌ي اين فيلم ساختار مستند و نزديك به زندگي آن بود كه موجب شد تا از آن به بازگشت داوودنژاد به دوران "نياز" ياد شود. 

تنزل داوود نژاد در دوران اصلاحات 

 

گرچه هنوز هم "نياز" بهترين فيلم او بود و "مصائب شيرين" نتوانست جاي آن را در كارنامه‌ي داوودنژاد پركند. اما نزول داوودنژاد بعد از "مصائب شيرين" (1377) آغاز شد. داوودنژاد بعد از اين فيلم، در چرخشي عجيب به سراغ موضوع‌هايي رفت كه با تم قبلي آثار او به شدت متفاوت بودند. "بهشت از آن تو" و "بچه هاي بد" (1379) دو فيلم شبيه به هم بودند كه با حال و هواي دوران اصلاحات و با حداكثر استفاده از برخي رفع ممنوعيت‌ها ساخته شدند و در نتيجه نتوانستند موفقيت آثار قبلي او را تكرار كنند. اگرچه اين دو فيلم چندان هم ضعيف نبودند اما در حوزه‌ي محتوا، فاصله‌ي زيادي از مشي فكري "نياز" داشتند. 

اما بعد از اين دو فيلم، وي به سراغ ساخت "ملاقات با طوطي" (1381) با يك موضوع عجيب رفت كه بسياري را شگفت زده كرد. يك فيلم سطحي و مبتذل كه هيچ كس انتظار ساختن آن را از سوي داوودنژاد نداشت. يك اكشن زنانه‌ كه نشان مي‌داد داوودنژاد نه اكشن را درست مي‌شناسد و نه زنان قصه‌اش را! "هشت‌پا" (1383)، "هوو"(1384) و "تيغ زن" (1387) نيز فيلم‌هايي در همين راستا بودند. فيلم‌هايي كه حتي نمي‌توان آنها را در رده‌ي فيلم‌هاي متوسط سينماي ايران قرار داد. اما درست هنگامي كه داوودنژاد طرفدارانش را با اين چند فيلم نااميد كرده بود، "مرهم" روي پرده آمد و نشان داد كه آقاي كارگردان اگر به اصل خود بازگردد، همچنان كارگردان بزرگي است. 

آسیب شناسی منصفانه معضل اعتیاد دختران جوان 

"مرهم" فيلمي‌ است كه بعد از مدت‌ها در سينماي اجتماعي ايران، معضلي را مطرح مي‌كند و در ادامه، بدون آنكه در ورطه‌ي شعار بيفتد، راه‌‌حلي براي آن معضل ارائه مي‌دهد. موضوعي كه از نام اثر هم پيداست و در واقع فيلم به جامعه‌ي خود، مرهمي براي حل مشكلاتش پيشنهاد مي‌كند و اين رويكردي است كه بايد به شدت در حال و هواي اين روزهاي سينماي ايران -كه تحت تاثير سياه‌نمايي‌هاي امثال فرهادي اوقات مي گذراند-، آن را غنيمت شمرد. 

فيلم روايت‌گر ماجراي اشرف السادات مادربزرگ پيري است كه در پي حل مشكل اعتياد نوه‌ي خود است. اين در حالي است كه نوه‌ي او دختري است از يك نسل كاملا متفاوت با او كه اصلا شبيه مادربزرگش نمي‌انديشد. البته ماجراي اعتياد يك دختر جوان موضوع تازه‌اي نيست و بارها در فيلم‌هايي مانند "خون بازي" (ساخته‌ي رخشان بني اعتماد) به كار گرفته شده است، اما اين‏بار همراه شدن يك مادربزرگ مذهبي و سالخورده با نوه‌ي معتادش براي حل مشكل او، باعث شده است تا "مرهم" از كليشه‌ي فيلم‌هاي مربوط به اعتياد سربلند بيرون بيايد. 

در "خون‌بازي" گرچه كاراكتر دختر معتاد داراي مادري است كه در پي درمان فرزند خويش برآمده است، اما از آنجا كه اين مادر خود در حل مشكلاتش ناتوان است و زندگي نامتعادلي با همسرش دارد، اصلاً نمي‌تواند به عنوان يك منجي براي دخترش ايفاي نقش كند. كمااينكه فيلم پاياني به اصطلاح باز دارد و در نهايت عقايد روشنفكرانه‌ي بني‌اعتماد به او اجازه نمي‌دهد تا فيلمش را با اميدي به بهبود وضعيت كاراكتر دختر معتاد به اتمام برساند. اما در "مرهم"، داوودنژاد هيچ ابايي از نشان دادن پايان خوش ندارد و بر خلاف مولفه‌هاي روشنفكري، با نمايي واضح دخترك را نشان مي‌دهد كه در آغوش مادربزرگش جا مي‌گيرد و اين نماد بازگشت او به خانواده و نجاتش از اعتياد است. 

به اين ترتيب، فيلمساز در حالي كه يكي از تلخ‌ترين معضلات اجتماعي را مطرح مي‌كند، اما به هيچ وجه دست به سياه‌نمايي نمي‌زند. به طور مثال هرگاه كه كارگردان مي‌خواهد صحنه‌ي تلخي را به تصوير بكشد (مثل سكانس خريد شيشه از فروشندگان جوان) دقيقاً همان جايي كه اوج تلخي ماجرا نمود مي‌يابد، طنز موقعيت زيركانه و به جايي در فيلمنامه گنجانده مي‌شود تا شدت اين تلخي كم شود. مثل ايستادن اشرف السادات در برابر جوانان اوباش و الفاظي كه او در مقابل آنان به كار مي برد كه باعث لبخند مخاطب مي‌شود. 

خانواده؛ راه حل معضل اعتیاد 

ديد منصفانه داوودنژاد در اين فيلم چنان است كه در بين همين اوباش موادفروش، شخصيت پسر جواني را تصوير كرده كه از اخلاق و جوانمردي سردرمي‌آورد و به مادربزرگ در راه رسيدن به نوه‌اش ياري مي‌رساند تا به اين ترتيب كارگردان نشان دهد كه نمي‌خواهد همه‌ي جوانان وطنش را تخطئه كرده باشد. او همچنين سعي ندارد تا معضل اعتياد را بدون راه‌حل نشان ‌دهد. او راه‌حل نجات از اعتياد را بازگشت به خانواده معرفي مي‌كند، به شرط آنكه كه اولياي خانواده به جاي اقدام به خشونت، دست در دست فرزندان‌شان داده و با او در حل مشكل هم‌قدم شوند. اين در حالي است كه سينماي روشنفكري ايراني، مدت‌هاست كه دوست دارد خانواده را بي بنيان و آشفته ترسيم كند. محملي كه به روايت معمول سينماي ايران در آن جز دروغ، طلاق، خشونت و خيانت هيچ اتفاق دراماتيك ديگري رخ نمي‌دهد. 

اما داوودنژاد در حالي كه مي‌توانسته به پديده‌ي اعتياد دختران جوان، با يك ديد سياه يا فمينيستي نگاه كند، ترجيح داده است كه ديد پدرانه را برگزيند و به دختران جوان سرزمينش نشان دهد كه هيچ‌كس به جز اعضاي خانواده‌ي او براي او دل نمي‌سوزانند. اين وجه با نشان دادن تقابل شخصيت‌هاي منفي پرشمار در قصه، از جمله معمار، رضا (با بازي رضا داوودنژاد)، بردي، صاحب دكه‌ي داخل جنگل و... كه همه در پي سوءاستفاده از دخترك هستند، در برابر تك قهرمان قصه كه همان مادربزرگ دوست داشتني (يعني اشرف السادت) است، به خوبي نمود دارد. 

از سوي ديگر، ديد كارگردان به مادربزرگ قصه، اصلا مطابق ديد معمول سينماي ايران نيست كه هميشه ترجيح مي‌دهند مادربزرگ‌هاي چادري را عقب‌مانده و سنتي (به معناي بد) نشان دهند. اشرف السادات اتفاقاً يك زن امروزي است، در حالي كه تمام مولفه‌‌هاي خوب زن قديمي مثل محبت زياد و حساسيت به خانواده را هم با خود دارد. او از يك سو براي نوه‌اش موبايل مي خرد تا آرزوي نوه‌اش را برآورده كرده و نيز با او مدام در ارتباط باشد و از سوي ديگر با آشنايي با اصطلاحاتي همچون ساقي نشان مي‌دهد كه در برخورد با پديده‌‌ي اعتياد چندان ناآگاه نيست و امروزي بودنش را ثابت مي‌كند. 

 

يكي ديگر از محاسن محتوايي فيلم، ‌نشان دادن تاثير مثبت مذهب بر حل معضلاتي چون اعتياد است. اين تم از تقابل اشرف‌السادات مذهبي با احترام -خواهرش- كه از همان سكانس شروع فيلم طي يك مونولوگ كدهايي مبني بر غير مذهبي بودن او داده مي‌شود، شكل مي‌گيرد. فيلم نشان مي دهد كه چگونه اشرف السادات نوه‌ي سركش خود را به راه مي‌آورد، اما احترام چگونه فاقد تاثيرگذاري بر نوه‌اش است و حتي از خيلي از اعمال خلاف نوه‌اش آگاه نيست. همه‌ي اين موارد كه بر خلاف مشي روشنفكري حاكم بر اين روزهاي سينماي ايران است، نشان مي‌دهد كه داوودنژاد با ساخت "مرهم" عليه سينماي روشنفكري دست به عصيان زده است. 

 

استفاده از تعداد زيادي نابازيگر در كنار تعداد معدودي بازيگر حرفه‌اي و توام شدن آن با فيلم‌برداري روي دست، از جمله مواردي است كه از لحاظ ساختاري به شدت به فيلم كمك كرده است تا دوباره داوودنژاد به ساختار به شدت واقعي و مستند "نياز" و سادگي موجود در آن نزديك شود. البته دوربين روي دست استفاده شده در كار، اصلا آزار دهنده نيست كه برعكس به فيلم خيلي كمك كرده است. اما گاهي بعضي از حركات دوربين در تقابل با اين ساختار مستند قرار مي‌گيرد و مخاطب را به شدت متوجه حضور دوربين مي‌كند كه اين براي فيلمي كه تلاش دارد تا حالتي مستند بيابد و ساده باشد، يك نقص محسوب مي‌شود. موسيقي كار هم اگرچه كمي براي كار شبه مستندي همچون "مرهم" پرحجم است، اما روي بسياري از سكانس‌ها به خوبي مي‌نشيند. بازي‌‌‌ها هم به جز يكي دو مورد (از جمله خانواده‌ي مريم) به شدت خوب و كنترل شده است. 

در عين حال، يك سوال باقي مي‌ماند و آن اين است كه چگونه فيلمي با اين مختصات متهم به سياه‌نمايي مي‌شود و از داوري جشنواره كنار مي‌رود؟ مسئولان سينمايي با چه ديدي به اين فيلم نگاه كرده‌اند؟ آيا هرگونه طرح معضلي، سياه نمايي است؟ ظاهراً نياز جدي به بازنگري بر برخي از كج سليقگي‌ها در معاونت سينمايي يك ضرورت است!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:, توسط جواد مهدوی زاده | لينك ثابت |

» عناوين آخرين مطالب ارسالي
حمله شجریان به اسلام در مصاحبه با VOA
عکس: نمایشگاه خودروهای سوپر فست
گزارش عيني از وضعيت حجاب مهمانداران هواپيما
عکسی که نامزد بهترین عکاسی سال 2011 شد
بازیگر نقش اول این فیلم برای همیشه از دیدن پسرش محروم شد!
تصاویر زنی که چند روزه 50 سال پیر شد(+عکس)
شهاب حسینی: از نور شهید بابایی بر من هم تابید
"معتمد آريا"؛ داور جشنواره ضد ايراني فيلم ابوظبي
تظاهرات اعتراض آمیز در هزار شهر جهان
مخابرات بستن VPNها را تکذیب کرد
بانك گردشگري اعلام كرد حاضر به تغيير مديرعامل خود نيست!
رويکردي جديد در طبقه مرفه/نگهداری شیر در خانه
تهدید بی‌سابقه اسد/ خاورمیانه در 6 ساعت به آتش کشیده می‌شود
شكنجه كودك دو ساله با شعله‌های فندك
جایزه ویژه صدای آمریکا به فردوسی‌پور!
محرومیت مادام‌العمر برای بن همام
پایان ماجرای بوگاتی 6 میلیاردی یک آقازاده با پلاک جعلی
زیباترین خانه تبریز+عکس
ثبت نام پيرترين گربه 2سر جهان درگينس+عکس
جاسبی به کارمندانش چقدر "حقوق"می‌دهد+ سند